بعدی

تفسير نمونه ج : 14 ص : 1
جلد 14 تفسير نمونه جزء 17 قرآن مجيد
( 22 ) سوره حج اين سوره در مدينه نازل شده و 78 آيه است

تفسير نمونه ج : 14 ص : 2
تفسير نمونه ج : 14 ص : 3
بسم الله الرحمن الرحيم
محتواى سوره حج
اين سوره كه به خاطر بخشى از آياتش كه پيرامون حج سخن مى گويد به نام سوره حج ناميده شده است از سوره هائى است كه در ميان مفسران و نويسندگان تاريخ قرآن در مكى يا مدنى بودنش گفتگو است ، جمعى آن را - جز چند آيه - مكى مى دانند ، در حالى كه جمع ديگرى معتقدند همه آن - جز چند آيه - در مدينه نازل شده است ، بعضى نيز آن را تركيبى از آيات مكى و مدنى مى دانند .
اما با توجه به برداشتى كه از سوره هاى مكى و مدنى و به تعبير ديگر جو مدينه و مكه و نيازمنديهاى مسلمانان و چگونگى تعليمات پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نسبت به آنها در اين دو منطقه داريم آيات اين سوره از جهاتى شبيه سوره هاى مدنى است ، چرا كه دستور حج آنهم با ذكر قسمتى از جزئيات آن ، و همچنين دستور جهاد ، تناسب با وضع مسلمانان در مدينه دارد ، هر چند تاكيد آيات اين سوره روى مساله مبدء و معاد بى تناسب به سوره هاى مكى نيست .
نويسنده تاريخ القرآن بر اساس تاريخ فهرست ابن نديم و نظم الدرر مى گويد : سوره حج مگر چند آيه در مدينه نازل شده ، آن چند آيه نيز در ميان مكه و مدينه نازل گرديده است ، وى اضافه مى كند اين سوره صدوششمين سوره اى است كه بر پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نازل شده و بر حسب ترتيب ، بعد از سوره نور و قبل از سوره منافقين است .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 4
به هر حال در مجموع ، مدنى بودن سوره قوى تر به نظر مى رسد .
از نظر محتوا مطالب اين سوره را به چند بخش مى توان تقسيم كرد :
1 - آيات فراوانى كه در زمينه معاد و دلائل منطقى آن ، و انذار مردم غافل از صحنه هاى قيامت ، و مانند آن است كه از آغاز اين سوره شروع مى شود و بخش مهمى از آن را در بر مى گيرد .
2 - بخش قابل ملاحظه اى نيز از مبارزه با شرك و مشركان ، سخن مى گويد و با توجه دادن به آيات پروردگار در عالم هستى انسانها را متوجه عظمت آفريدگار مى سازد .
3 - بخشى از اين سوره نيز مردم را به بررسى سرنوشت عبرت انگيز گذشتگان و عذابهاى دردناك الهى كه بر آنها نازل شد دعوت كرده ، از جمله سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود ، و قوم ابراهيم و لوط ، و قوم شعيب و موسى را يادآور مى شود .
4 - بخش ديگرى از آن پيرامون مساله حج و سابقه تاريخى آن از زمان ابراهيم (عليه السلام) و سپس مساله قربانى و طواف و مانند آن است .
5 - بخشى از آن هم پيرامون مبارزه در برابر ظالمان و پيكار با دشمنان مهاجم ، است .
6 - و سرانجام قسمتى از آن پند و اندرزهائى است در زمينه هاى مختلف زندگى و تشويق به نماز و زكات و امر به معروف و نهى از منكر و توكل و توجه به خداوند .

فضيلت تلاوت سوره حج
در حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) مى خوانيم : من قرء سورة الحج اعطى من الاجر كحجة حجها ، و عمرة اعتمرها ، بعدد من حج و اعتمر فيما مضى و فيما بقى ! : هر كس سوره حج را بخواند پاداش حج و عمره را خدا به او
تفسير نمونه ج : 14 ص : 5
مى دهد به تعداد تمام كسانى كه در گذشته و آينده حج عمره بجا آورده يا خواهند آورد ! .
بدون شك اين ثواب و فضيلت عظيم تنها براى تلاوت لفظى نيست ، تلاوتى است انديشه ساز ، و انديشه اى است عمل پرور .
در حقيقت كسى كه اين سوره و محتواى آن را از مبدء و معاد گرفته ، تا دستورات عبادى و اخلاقى ، و مسائل مربوط به جهاد و مبارزه با ستمگران ، در اعماق جان خود قرار دهد و برنامه عملى خود سازد ، پيوندى با تمام مؤمنان گذشته و آينده از نظر معنوى و روحانى پيدا مى كند ، پيوندى كه او را در اعمال آنها شريك ، و آنها را نيز در اعمال او شريك و سهيم مى سازد ، بى آنكه از پاداش آنان چيزى كاسته شود و حلقه اتصالى خواهد بود بين همه افراد با ايمان در تمام قرون و اعصار .
و با اين اوصاف و شرايط ثواب و پاداشى كه در حديث فوق آمده عجيب به نظر نمى رسد .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 6
سورة الحج
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَأَيُّهَا النَّاس اتَّقُوا رَبَّكمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ الساعَةِ شىْءٌ عَظِيمٌ(1) يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كلُّ مُرْضِعَة عَمَّا أَرْضعَت وَ تَضعُ كلُّ ذَاتِ حَمْل حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاس سكَرَى وَ مَا هُم بِسكَرَى وَ لَكِنَّ عَذَاب اللَّهِ شدِيدٌ(2)
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
1 - اى مردم از پروردگارتان بترسيد كه زلزله رستاخيز امر عظيمى است .
2 - روزى كه آنرا مى بينيد ( آنچنان وحشت سر تا پاى همه را فرا مى گيرد كه ) مادران شيرده ، كودكان شيرخوارشان را فراموش مى كنند ، و هر باردارى جنين خود را بر زمين مى نهد و مردم را مست مى بينى ، در حالى كه مست نيستند ، ولى عذاب خدا شديد است !
تفسير : زلزله عظيم رستاخيز
اين سوره با دو آيه تكان دهنده و هيجان انگيز پيرامون رستاخيز و مقدمات آن شروع مى شود ، آياتى كه بى اختيار انسان را از اين زندگى گذراى مادى بيرون مى برد ، و به آينده هول انگيزى كه در انتظار او است متوجه مى سازد .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 7
آينده اى كه اگر امروز به فكر آن ، و آمادگى بر آن نباشد ، به راستى وحشتناك است و اگر باشد دل انگيز و روح افزا است .
نخست عموم مردم را بدون استثناء مخاطب ساخته و مى گويد : اى مردم از پروردگارتان بترسيد ، و پرهيز كارى پيشه كنيد كه زلزله رستاخيز ، جريان مهم و عظيمى است ( يا ايها الناس اتقوا ربكم ان زلزلة الساعة شىء عظيم ) .
خطاب يا ايها الناس ، دليل روشنى است بر اينكه هيچگونه تفاوت و تبعيضى از نظر نژاد و زبان و اعصار و قرون و مكانها و مناطق جغرافيائى و طوائف و قبائل در آن نيست ، و مؤمن و كافر ، كوچك و بزرگ ، پير و جوان ، مرد و زن امروز و آينده همه در آن شريكند .
جمله اتقوا ربكم عصاره تمام برنامه هاى سعادتبخش است ، چرا كه از يكسو توحيد را بيان مى كند ( ربكم ) و از سوى ديگر تقوا را و به اين ترتيب برنامه هاى عقيدتى و عملى در آن جمع است .
و با ذكر جمله ان زلزلة الساعة شىء عظيم حقيقتى را كه در بسيارى از آيات قرآن آمده است به طور سربسته بازگو مى كند ، و آن اينكه رستاخيز با يك انقلاب و تحول شديد در سازمان عالم هستى بر پا مى گردد : كوهها از جا كنده مى شوند ، درياها به هم مى ريزند ، زمين و آسمان در هم كوبيده مى شوند ، و جهانى نو با زندگانى نو آغاز مى گردد ، مردم در آستانه قيامت در وحشت عظيمى فرو مى روند ، و سر از پا نمى شناسند .
آيه بعد نمونه هائى از بازتاب اين وحشت عظيم را در چند جمله بيان كرده مى گويد : روزى كه زلزله رستاخيز را مشاهده كنيد آنچنان وحشت سر تا پاى همه را فرا مى گيرد كه مادران شيرده از كودك شيرخوارشان غافل مى شوند ( يوم ترونها تذهل كل مرضعة عما ارضعت ) .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 8
و هر باردارى ( در آن صحنه باشد ) چنين خود را سقط مى كند ( و تضع كل ذات حمل حملها ) .
سومين بازتاب اينكه مردم را به صورت مستان مى بينى ، در حالى كه مست نيستند ! ( و ترى الناس سكارى و ما هم بسكارى ) .
ولى عذاب خدا شديد است كه اين چنين هول و وحشت به دلها افكنده و انسانها را از خود بى خود ساخته است ( و لكن عذاب الله شديد ) .

نكته ها :
1 - در زلزله هاى دنيا ، و حوادث وحشتناك نيز گاهى اين پديده ها به صورت جزئى پيدا مى شود ، يعنى مادران كودكان خود را فراموش كرده ، و بارداران جنين خود را ساقط مى كنند ، و بعضى همچون افراد مست از خود بى خود مى شوند ولى جنبه عمومى و همگانى ندارد اما زلزله رستاخيز چنانست كه از مشاهده آن همه مردم به اين حالات گرفتار مى شوند .
2 - اين آيات ممكن است اشاره به پايان جهان كه مقدمه رستاخيز است باشد در اين صورت زنان باردار ، يا كودكان شير خوار مفهوم اصلى خود را خواهد داشت ، ولى اين احتمال نيز وجود دارد كه اشاره به زلزله روز قيامت باشد ( به قرينه جمله لكن عذاب الله شديد ) در اين صورت ذكر جمله هاى فوق جنبه مثال پيدا مى كند ، يعنى آنقدر ، صحنه وحشتناك است كه اگر زنان باردارى وجود داشته باشند همگى سقط جنين مى كنند ، و اگر كودكان شيرخوارى باشند مادرها آنها را به كلى فراموش خواهند كرد .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 9
3 مى دانيم معمولا در ادبيات عرب از زنى كه كودك خود را شير مى دهد تعبير به مرضع مى كنند ولى همانگونه كه جمعى از مفسران و بعضى از ارباب لغت نوشته اند ، گاه اين كلمه به صورت مؤنث ( مرضعه ) آورده مى شود تا اشاره اى باشد به همان لحظه شير دادن ، و به تعبير ديگر مرضع به زنى مى گويند كه مى تواند بچه خود را شير دهد ، اما مرضعه مخصوص زنى است كه پستان خود را به دهان كودك شيرخوارش نهاده و در حال شير دادن است ! .
بنابر اين تعبير فوق در آيه نكته خاصى دارد زيرا مى گويد : شدت وحشت زلزله رستاخيز آنقدر زياد است كه حتى اگر مادر پستان در دهان كودك شير خوارش داشته باشد ، چنان متوحش مى گردد كه بى اختيار ، پستان از دهانش بيرون كشيده ، فراموشش مى كند !
4 - جمله ترى الناس سكارى مردم را به صورت مستان مى بينى
اشاره به اين است كه پيامبر اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) كه مخاطب به اين جمله مى باشد ( و احتمالا مؤمنان بسيار قوى الايمان كه قدم جاى قدمهاى او نهاده اند ) از اين وحشت عظيم در امانند ، زيرا مى گويد مردم را به اين حالت مى بينى ، يعنى خودت چنين نيستى .
5 - بسيارى از مفسران و روات حديث در ذيل آيات مورد بحث روايتى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليهوآلهوسلّم) نقل كرده اند كه ذكر آن در اينجا به مورد است و آن اينكه : دو آيه آغاز اين سوره در يكى از شبهاى غزوه بنى المصطلق نازل
تفسير نمونه ج : 14 ص : 10
شد در حالى كه مردم در حال حركت به سوى ميدان جنگ بودند ، پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) مردم را صدا زد ، آنها توقف كردند و گرداگرد پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) حلقه زدند ، حضرت اين آيات را بر آنها خواند صداى گريه از مردم بلند شد ، و در آن شب مسلمانان بسيار گريستند ، هنگام صبح به قدرى نسبت به دنيا و زندگى دنيا بى اعتنا شده بودند كه حتى زين به روى مركبها ننهادند و خيمه اى بر پا نساختند ، گروهى گريه مى كردند و گروهى نشسته در فكر فرو رفته بودند .
رسولخدا (صلى الله عليهوآلهوسلّم) فرمود : آيا مى دانيد اين چه روزى است عرض كردند : خدا و پيامبرش آگاهتر است ، فرمود : روزى است كه از هر هزار نفر 999 نفر به سوى دوزخ روان مى شوند و تنها يكنفر به سوى بهشت ! اين امر بر مسلمانان سخت آمد و شديدا گريستند ؟ و عرض كردند پس چه كسى نجات خواهد يافت ؟ پيامبر فرمود : گنهكارانى غير از شما هستند كه اكثريت را تشكيل مى دهند من اميدوارم شما حداقل يك چهارم اهل بهشت باشيد ( مسلمانان تكبير گفتند ) بعد فرمود : اميدوارم يك سوم اهل بهشت باشيد ( باز هم تكبير گفتند ) بعد اضافه فرمود : اميدوارم دو سوم اهل بهشت از شما باشد ، چرا كه اهل بهشت 120 صفند كه 80 صف آنها از امت من هستند ... .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 11
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يجَدِلُ فى اللَّهِ بِغَيرِ عِلْم وَ يَتَّبِعُ كلَّ شيْطن مَّرِيد(3) كُتِب عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يهْدِيهِ إِلى عَذَابِ السعِيرِ(4)
ترجمه :
3 - گروهى از مردم بدون هيچ علم و دانشى به مجادله در باره خدا برمى خيزند و از هر شيطان سر كشى پيروى مى كنند .
4 - بر او نوشته شده كه هر كس ولايتش را بر گردن نهد بطور مسلم گمراهش مى سازد و به آتش سوزان راهنمائيش مى كند .

تفسير : پيروان شيطان !
از آنجا كه در آيات گذشته ترسيمى از وحشت عمومى مردم به هنگام وقوع زلزله قيامت بود در آيات مورد بحث حال گروهى از بيخبران را منعكس مى كند كه چگونه از چنين حادثه عظيمى غافلند .
مى گويد : گروهى از مردم بدون هيچ علم و دانشى در باره خدا به مجادله برمى خيزند ( و من الناس من يجادل فى الله بغير علم ) .
گاه در اصل توحيد و يگانگى حق و نفى هر گونه شريك جدال مى كنند ، و گاه در قدرت خدا نسبت به مساله احياى مردگان و بعث و نشور ، و در هر صورت هيچگونه دليلى بر گفته هاى خود ندارند .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 12
جمعى از مفسران گفته اند اين آيه در مورد نضر بن حارث نازل شده كه از مشركان متعصب و لجوج و پشت هم انداز بود ، او اصرار داشت كه ملائكه دختران خدا هستند ! ، و قرآن مجموعه اى از افسانه هاى پيشينيان است كه به خدا نسبت داده شده ! ، و زندگى بعد از مرگ را منكر بود .
بعضى ديگر آن را اشاره به همه مشركان دانسته اند كه در مساله توحيد و قدرت خدا به مجادله برمى خاستند .
ولى با توجه به اينكه شان نزولها هرگز مفهوم آيه را محدود نمى كند نتيجه اين دو قول يكى است و همه كسانى را كه به نوعى ، از روى تقليد كوركورانه يا تعصب يا پيروى از خرافات و هوا و هوسها ، به جدال در برابر حق برمى خيزند شامل مى شود .
سپس اضافه مى كند : اينگونه افراد كه تابع هيچگونه منطق و دانشى نيستند از هر شيطان سر كش و متمردى تبعيت مى كنند ( و يتبع كل شيطان مريد ) .
نه از يك شيطان كه از همه شيطانها ! اعم از شياطين انس و جن كه هر يك از آنها براى خود نقشه و برنامه و حيله و دامى دارند .
واژه مريد از ماده مرد ( بر وزن سرد ) در اصل به معنى سرزمين بلندى است كه خالى از هر گونه گياه باشد ، و به درختى كه از برگ خالى شود امرد مى گويند ، و روى همين جهت به نوجوانانى كه مو در صورتشان نروئيده نيز امرد گفته مى شود .
در اينجا منظور از مريد كسى است كه عارى از هر گونه خير و سعادت و نقطه قوت است ، و طبعا چنين كسى سركش و متمرد و ظالم و عصيانگر خواهد بود .
روشن است كه پيروى از شيطان بى همه چيز انسان را به چه سرنوشتى مبتلا مى سازد .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 13
لذا در آيه بعد مى گويد : بر او نوشته و مقرر شده است كه هر كس حلقه اطاعت و ولايتش را بر گردن نهد بطور مسلم گمراهش مى سازد و به آتش سوزان راهنمائيش مى كند ( كتب عليه انه من تولاه فانه يضله و يهديه الى عذاب السعير ) .

نكته ها :

1 - مجادله در برابر حق و باطل -
گرچه در واژه مجادله در عرف ، مفهوم جر و بحث بى اساس و غير منطقى افتاده است ولى در اصل لغت چنين نيست بلكه به معنى هر گونه بحث و گفتگو است كه گاه به حق و گاه به ناحق است و لذا قرآن به پيامبر دستور مى دهد : و جادلهم بالتى هى احسن : با مخالفان خود با روشى كه بهتر است مجادله كن ( نحل - 125 ) .

2 - مجادله به باطل راه شيطان است -
بعضى از مفسران بزرگ معتقدند كه جمله يجادل فى الله بغير علم اشاره به گفتگوهاى بى اساس مشركان است ، و جمله و يتبع كل شيطان مريد اشاره به برنامه هاى عملى نادرست آنها است .
بعضى ديگر جمله اول را اشاره به اعتقادات فاسد و خرافى آنها دانسته و جمله دوم را به برنامه هاى عملى غلط و انحرافى آنان .
ولى از آنجا كه آيات قبل و بعد از آن پيرامون مبانى اعتقادى و اصول عقائد است بعيد نيست كه هر دو جمله اشاره به يك حقيقت باشد ، و به تعبير ديگر طرفين نفى و اثبات يك موضوع است .
در جمله اول مى گويد : آنها بدون علم و دانش و صرفا از روى تقليد و تعصب و هوا پرستى به مجادله در باره خدا و قدرت او
تفسير نمونه ج : 14 ص : 14
برمى خيزند ، و جمله دوم مى گويد : كسى كه دنبال علم و دانشى نيست طبيعى است كه از هر شيطان طغيانگرى پيروى مى كند .

3 - چرا از هر شيطان ؟ -
جالب اينكه نمى فرمايد : چنين كسى از شيطان پيروى مى كند ، بلكه مى گويد از هر شيطان متمردى ، و اين اشاره به آن است كه شياطين همه يك خط واحد و برنامه مشترك ندارند ، بلكه هر يك براى خود راهى و دامى انتخاب كرده اند ، آنچنان اين دامها متنوع است كه انسان در تشخيص آنها گم مى شود مگر آنها كه به خاطر ايمان و توكل بر خدا در سايه حمايت او قرار گرفته اند و مشمول جمله الا عبادك منهم المخلصين هستند .
ذكر اين نكته نيز لازم است كه تمرد و سركشى و خالى بودن از خير و بركت در مفهوم كلمه شيطان افتاده است ولى در اينجا مخصوصا كلمه مريد ( فاقد هر گونه خير و سعادت بودن ) را به عنوان تاكيد پشت سر آن ذكر مى كند تا سرنوشت كسانى كه از چنين رهبرانى پيروى مى كنند كاملا روشن گردد .

4 - تفسير جمله كتب عليه -
مى دانيم اين تعبير به معنى مقرر و ملزم داشتن است خواه در عالم تكوين و آفرينش باشد و يا در عالم تشريع و احكام و قوانين .
ولى به هر حال نبايد توهم كرد كه اين جمله بوى جبر مى دهد ، و شياطين مجبورند پيروان خود را گمراه سازند ، و به دار البوار بفرستند ، بلكه اين نتيجه حتمى برنامه اى است كه آنها با ميل خود انتخاب كرده اند ، مثلا هنگامى كه ابليس رئيس و سر سلسله شياطين ، در برابر فرمان خدا سرپيچى كرد و با ميل و اراده خود راه طغيان و حتى اعتراض به ذات پاك خدا را پيش گرفت ، چنين كسى جز
تفسير نمونه ج : 14 ص : 15
اينكه گمراه و گمراه كننده باشد سرنوشتى نخواهد داشت و همچنين شيطانهاى ديگر از انس و جن .
اين درست به اين مى ماند كه بگوئيم هر كس معتاد به مواد مخدر شد ، بدبختى و سيه روزى در پيشانيش نوشته مى شود ، آيا اين دليل جبر است ؟
تفسير نمونه ج : 14 ص : 16
يَأَيُّهَا النَّاس إِن كُنتُمْ فى رَيْب مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَكم مِّن تُرَاب ثُمَّ مِن نُّطفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ مِن مُّضغَة مخَلَّقَة وَ غَيرِ مخَلَّقَة لِّنُبَينَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فى الأَرْحَامِ مَا نَشاءُ إِلى أَجَل مُّسمًّى ثمَّ نخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشدَّكمْ وَ مِنكم مَّن يُتَوَفى وَ مِنكم مَّن يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكيْلا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْم شيْئاً وَ تَرَى الأَرْض هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتزَّت وَ رَبَت وَ أَنبَتَت مِن كلِّ زَوْج بَهِيج(5) ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الحَْقُّ وَ أَنَّهُ يحْىِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كلِّ شىْء قَدِيرٌ(6) وَ أَنَّ الساعَةَ ءَاتِيَةٌ لا رَيْب فِيهَا وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَث مَن فى الْقُبُورِ(7)

تفسير نمونه ج : 14 ص : 17
ترجمه :
5 - اى مردم اگر در رستاخيز شك داريد ( به اين نكته توجه كنيد كه ) ما شما را از خاك آفريديم ، سپس از نطفه ، و بعد از خون بسته شده ، سپس از مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده ) كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل ، هدف اين است كه ما براى شما روشن سازيم ( كه بر هر چيز قادريم ) و جنين هائى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم مادران قرار مى دهيم ( و آنچه را بخواهيم ساقط مى كنيم ) بعد شما را به صورت طفل بيرون مى فرستيم ، سپس هدف اين است كه به حد رشد و بلوغ برسيد ، در اين ميان بعضى از شما مى ميرند و بعضى آن قدر عمر مى كنند كه به بدترين مرحله زندگى و پيرى مى رسند آنچنان كه چيزى از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت ( از سوى ديگر ) زمين را ( در فصل زمستان ) خشك و مرده مى بينى ، اما هنگامى كه باران را بر آن فرو مى فرستيم به حركت در مى آيد و نمو مى كند ، و انواع گياهان زيبا را مى روياند .
6 - اين به خاطر آنست كه بدانيد خداوند حق است و مردگانرا زنده مى كند و بر هر چيز تواناست .
7 - و اينكه رستاخيز شكى در آن نيست و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها آرميده اند زنده مى كند .

تفسير : دلائل معاد در عالم جنين و گياهان
از آنجا كه در آيات گذشته گفتگو از ترديد مخالفان در مبدأ و معاد بود در آيات مورد بحث به دو دليل محكم و منطقى براى اثبات معاد جسمانى استدلال شده است ، يكى از طريق توجه به تحولات دوران جنينى ، و ديگرى از طريق تحولات زمين به هنگام نمو گياهان .
در حقيقت قرآن مى خواهد صحنه هاى معاد را كه مردم در همين زندگى دنيا با آن سر و كار دارند و پيوسته با چشم خود مى بينند و از آن غافلند براى آنها
تفسير نمونه ج : 14 ص : 18
تشريح كند تا بدانند زندگى بعد از مرگ نه تنها امر غير ممكنى نيست ، بلكه دائما صحنه هاى مشابه آن را در زندگى روزمره با چشم خود مشاهده مى كنند .
نخست همه انسانها را مخاطب ساخته مى گويد : اى مردم ! اگر در رستاخيز ترديد داريد به اين نكته توجه كنيد كه ما شما را از خاك آفريديم ، سپس از نطفه ، و بعد از خون بسته شد ، و پس از آن از چيزى شبيه به گوشت جويده كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل ( يا ايها الناس ان كنتم فى ريب من البعث فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غير مخلقة ) .
همه اينها به خاطر آن است كه اين حقيقت را براى شما آشكار سازيم كه ما بر هر كار قادر و توانا هستيم ( لنبين لكم ) .
و جنينهائى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم مادران قرار مى دهيم تا دوران تكاملى خود را طى كنند ، و آنچه را بخواهيم ساقط مى كنيم و از نيمه راه از مدار خارجش مى سازيم ( و نقر فى الارحام ما نشاء الى اجل مسمى ) .
از آن پس يك دوران انقلابى جديد آغاز مى شود و ما شما را به صورت طفل از شكم مادر بيرون مى فرستيم ( ثم نخرجكم طفلا ) .
به اين ترتيب دوران زندگى محدود و وابسته شما در شكم مادر پايان مى پذيرد ، و قدم به محيطى وسيعتر ، مملو از نور و صفا و امكانات بسيار فزونتر مى گذاريد .
باز چرخهاى حركت تكاملى شما متوقف نمى شود ، و همچنان سريع در اين راه به پيشروى ادامه مى دهيد سپس هدف اين است كه به حد رشد و بلوغ و كمال جسم و عقل برسيد ( ثم لتبلغوا اشدكم ) .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 19
در اينجا جهل تبديل به دانائى ، و ضعف و ناتوانى تبديل به قدرت و توانائى و وابستگى مبدل به استقلال مى شود .
ولى اين چرخ باز متوقف نمى گردد هر چند گروهى از شما در اين ميان از دنيا چشم فرو مى بندند اما گروه ديگرى سير نزولى حيات را بعد از تكامل شروع مى كنند تا به بدترين مرحله زندگى يعنى نهايت پيرى برسند ( و منكم من يتوفى و منكم من يرد الى ارذل العمر ) .
آرى به مرحله اى مى رسد كه چيزى از علوم خود را به خاطر نخواهد داشت پرده هاى نسيان و فراموشى صفحه عقل و فكر او را مى پوشاند ، و در واقع حالتى شبيه حال كودكى به او دست مى دهد ! ( لكى لا يعلم من بعد علم شيئا ) .
اين ضعف و ناتوانى و پژمردگى دليل بر فرا رسيدن يك مرحله انتقالى جديد است ، همانگونه كه سستى پيوند ميوه با درخت دليل بر رسيدگى آن و وصول به مرحله جدائى است .
اين دگر گونيهاى عجيب و پى در پى كه حاكى از قدرت بى پايان پروردگار است روشنگر اين حقيقت است كه همه چيز حتى احياى مردگان براى او سهل و آسان است .
البته در مورد اين مراحل مختلف حيات بحثهاى فراوانى است كه در نكته ها خواهد آمد .
سپس به بيان دليل دوم كه زندگى و حيات گياهان است پرداخته ، مى گويد : در فصل زمستان به زمين نگاه مى كنى ، آن را خشك و مرده مى بينى ، اما هنگامى كه قطره هاى حياتبخش باران را بر آن فرو فرستاديم و فصل بهار فرا رسيد حركت و جنبشى سراسر آن را فرا مى گيرد و نمو مى كند ، و انواع گياهان زيبا را مى روياند ( و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت و انبتت من كل
تفسير نمونه ج : 14 ص : 20
زوج بهيج ) .
در دو آيه بعد به عنوان جمع بندى و نتيجه گيرى كلى ، هدف اصلى از بيان اين دو دليل را ضمن باز گوئى پنج نكته تشريح مى كند :
1 - نخست مى گويد : آنچه در آيات قبل از مراحل مختلف حيات در مورد انسانها و جهان گياهان بازگو شد براى اين است كه بدانيد خداوند حق است ( ذلك بان الله هو الحق ) .
و چون او حق است نظامى را كه آفريده نيز حق است ، بنابر اين نمى تواند بيهوده و بى هدف باشد ، همانگونه كه در جاى ديگر مى خوانيم : و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا : ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان اين دو است بيهوده و باطل نيافريديم ، اين گمان و پندار كافران است ( ص - 27 ) .
و چون اين جهان بى هدف نيست و از سوى ديگر هدف اصلى را در خود آن نمى يابيم يقين پيدا مى كنيم كه معاد و رستاخيزى در كار است .
2 - اين نظام حاكم بر جهان حيات به ما مى گويد : او است كه مردگان را زنده مى كند ( و انه يحيى الموتى ) .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 21
همان كسى كه لباس حيات بر تن خاك مى پوشاند ، و نطفه بى ارزش را به انسان كاملى مبدل مى سازد ، و زمينهاى مرده را جان مى دهد او مردگان را حيات نوين مى بخشد آيا با اين برنامه حيات آفرين مستمر او در اين جهان باز مى توان در امكان معاد ترديد كرد ؟ .
3 - هدف ديگر اين است كه بدانيد خدا بر هر چيز توانا است و چيزى در برابر قدرت او غير ممكن نيست ( و انه على كل شىء قدير ) .
آيا كسى كه مى تواند خاك بى جان را تبديل به نطفه كند و نطفه بى ارزش را در مراحل حيات پيش ببرد ، و هر روز لباس تازه اى از زندگى بر او بپوشاند ، و زمينهاى خشكيده و افسرده بى روح را چنان سر سبز و خرم سازد كه قهقهه حيات از سر تا سر آن برخيزد ، آيا چنين كسى قادر نيست كه انسان را بعد از مرگ به زندگى جديد باز گرداند ؟
4 - و باز همه اينها براى اين است كه بدانيد ساعت پايان اين جهان و آغاز جهان ديگر جاى شك و ترديد ندارد ( و ان الساعة لا ريب فيها ) .
5 - و اينها همه مقدمه اى است براى آخرين نتيجه و آن اينكه خداوند تمام كسانى را كه در قبرها آرميده اند زنده مى كند ( و ان الله يبعث من فى القبور ) .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 22
البته اين نتائج پنجگانه كه بعضى مقدمه ، و بعضى ، ذى المقدمه ، بعضى اشاره به امكان ، و بعضى اشاره به وقوع است ، مكمل يكديگرند ، و همگى به يك نقطه منتهى مى شوند و آن اينكه رستاخيز و بعث مردگان نه تنها امكان پذير است بلكه قطعا تحقق خواهد يافت .
آنها كه در امكان زندگى بعد از مرگ ترديد دارند صحنه مشابه آن در زندگى انسانها و گياهان دائما در برابر چشمان آنان است و همه سال و همه روز تكرار مى شود .
و اگر در قدرت خدا شك دارند اين چيزى است كه نمونه هاى بارز آن را با چشم خود مى بينند .
مگر انسانها در آغاز از خاك آفريده نشدند ؟ بنابر اين چه جاى تعجب كه بار ديگر از خاك برخيزند ؟ مگر همه سال زمينهاى مرده در برابر چشمان ما زنده نمى شوند ؟ چه جاى تعجب كه انسانهاى مرده پس از سالها ، جان گيرند و از خاك برخيزند ؟ و اگر در وقوع چنين چيزى ترديد دارند ، بايد بدانند نظام حاكم بر آفرينش اين جهان نشان مى دهد كه هدفى از آن در كار است ، و گر نه همه باطل و بيهوده بود ، در حالى كه اين زندگى چند روزه و آميخته با اينهمه نا ملايمات و ناكاميها چيزى نيست كه ارزش اين را داشته باشد كه هدف نهائى عالم آفرينش را تشكيل دهد .
بنابر اين بايد عالم ديگرى وجود داشته باشد ، عالمى وسيع و جاودانه كه شايسته است هدف آفرينش محسوب گردد .

نكته ها :

1 - مراحل هفتگانه زندگى انسان -
در آيات فوق براى تشريح مساله رستاخيز و امكان آن ، حركت انسان را در يك مسير هفت مرحله اى تشريح كرده است :
تفسير نمونه ج : 14 ص : 23
نخست زمانى كه خاك بود ممكن است منظور از خاك در اينجا خاكى باشد كه آدم از آن آفريده شد ، و نيز امكان دارد اشاره به اين باشد كه همه انسانها قطع نظر از اين نيز از خاكند ، چرا كه تمام مواد غذائى كه نطفه را تشكيل مى دهد و سپس مواد تغذيه كننده آن همه از خاك گرفته مى شوند .
البته بدون شك قسمت قابل توجهى از بدن انسان را آب و قسمتى را اكسيژن و كربن تشكيل مى دهند كه از خاك گرفته نشده ولى از آنجا كه ستون اصلى تمام اعضاى بدن را موادى كه از خاك گرفته شده تشكيل مى دهد اين تعبير كاملا صحيح است كه انسان از خاك است .
مرحله دوم مرحله نطفه است ، خاك اين موجود ساده و پيش پا افتاده و خالى از حس و حركت و حيات تبديل به نطفه مى شود ، نطفه اى كه از موجودات زنده ذره بينى اسرارانگيزى تشكيل يافته كه در مرد اسپر و در زن اوول ناميده مى شود ، اين موجودات ذره بينى شناور به قدرى كوچكند كه در نطفه يك مرد ممكن است ميليونها اسپر وجود داشته باشد ! .
جالب اينكه انسان بعد از تولد معمولا يك حركت آرام و تدريجى را كه بيشتر شكل تكامل كمى دارد تعقيب مى كند ، در حالى كه حركت او در محيط رحم همراه با جهشهاى سريع و دگرگون كننده كيفى است .
تحولات پى در پى و شگفت انگيز جنين در عالم رحم ، به همان اندازه عجيب است كه فى المثل سنجاق كوچك ساده اى با گذشت چند ماه تبديل به يك هواپيما گردد ! .
امروز جنين شناسى به صورت يك علم گسترده در آمده ، و دانشمندان اين علم موفق شده اند جنين را در مراحل مختلف مورد بررسى قرار داده ، پرده از روى اسرار شگرف اين پديده اسرار آميز جهان هستى بردارند و عجائب بسيارى در باره آن ارائه دهند .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 24
در مرحله سوم نطفه به مرحله علقه مى رسد و سلولهاى آن همچون يك دانه توت بدون شكل ( به صورت يك قطعه خون بسته ) در كنار هم قرار مى گيرند كه آن را در زبان علمى مورولا مى نامند .
بعد از گذشتن مدت كوتاهى حفره تقسيم كه سر آغاز تقسيم نواحى جنين است پيدا مى شود ( و جنين را در اين مرحله به لاستولا مى نامند ) .
در مرحله چهارم كم كم جنين شكل يك قطعه گوشت جويده شده به خود مى گيرد بى آنكه اعضاى مختلف بدن در آن مشخص باشد .
اما ناگهان در پوسته جنين تغييراتى پيدا مى شود ، و شكل آن متناسب با كارى كه بايد انجام دهد تغيير مى يابد و اعضاى بدن كم كم ظاهر مى شود ، اما جنينهائى كه از اين مرحله نگذرند و همچنان به صورت سابق و يا ناقص بمانند ساقط مى شوند و از رده خارج مى گردند ، جمله مخلقة و غير مخلقة ممكن است اشاره به اين مرحله باشد يعنى كامل الخلقه و غير كامل الخلقه .
جالب اينكه قرآن مجيد بعد از ذكر اين چهار مرحله جمله لنبين لكم را آورده است ، اشاره به اينكه اين دگرگونيهاى سريع و شگفت انگيز كه سبب مى شود يك قطره كوچك آب به يك انسان كامل تبديل گردد ، دليل روشنى است بر قدرت خداوند بر همه چيز .
سپس به مراحل سه گانه پنجم و ششم و هفتم جنين كه بعد از تولد صورت مى گيرد يعنى طفوليت و بلوغ و پيرى اشاره كرده است .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 25
اين نكته نيز لازم به ياد آورى است كه تولد انسان از خاك به صورت يك موجود زنده خود يك جهش بزرگ است ، و مراحل گوناگون جنين همه جهشهاى پى در پى محسوب مى شوند ، و نيز تولد انسان از مادر خود جهش بسيار مهمى است ، و مراحل بلوغ و كهولت نيز جهش محسوب مى شوند .
تعبير قرآن در آيه بالا از قيامت به بعث گويا اشاره به همين مفهوم جهش باشد كه در رستاخيز نيز صورت مى گيرد .
به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه سخن گفتن قرآن از اين مراحل مختلف جنين ، در آن روز كه نه علم جنين شناسى به وجود آمده بود و نه مردم اطلاع قابل ملاحظه اى در باره دوران جنينى انسان داشتند ، خود گواه زنده اى است بر اينكه اين كتاب بزرگ از جهان وحى و ماوراء طبيعت سرچشمه مى گيرد .

2 - معاد جسمانى -
بدون شك هر جا قرآن سخن از بازگشت انسانها و رستاخيز به ميان آورده منظور بازگشت اين انسان با روح و جسم در آن جهان است ، و آنها كه معاد را منحصر به جنبه روحانى آن كرده اند و تنها قائل به بقاى ارواحند بهيچوجه آيات قرآن را مورد بررسى قرار نداده اند ، مثلا روشن است كه آياتى همچون آيه فوق با صراحت سخن از معاد جسمانى مى گويد و گر نه معاد روحانى چه شباهتى به دوران جنينى و زنده شدن زمينهاى مرده به وسيله نمو گياهان دارد ؟ مخصوصا آخرين جمله آيات مورد بحث كه به صورت نتيجه نهائى آمده به وضوح اين مطلب را ثابت مى كند آنجا كه مى گويد : و ان الله يبعث من فى القبور و خداوند كسانى را كه در قبرها هستند برمى انگيزاند چرا كه قبر جايگاه جسم است نه روح .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 26
اصولا تمام تعجب مشركان از همين مساله بوده است كه چگونه انسانى كه تبديل به خاك شد بار ديگر به زندگى باز مى گردد ، و الا مساله بقاى روح نه تنها چيز عجيبى نبوده بلكه مورد قبول اقوام جاهلى نيز بوده است ( دقت كنيد ) .

3 - ارذل العمر چيست ؟ -
ارذل از ماده رذل به معنى چيز پست و نامطلوب است ، و منظور از ارذل العمر نا مطلوبترين دورانهاى عمر انسان مى باشد كه به نهايت پيرى مى رسد ، و به گفته قرآن علوم و دانشهاى خود را به كلى فراموش مى كند ، و درست همانند يك كودك مى شود ، از نظر معلومات همچون كودك است ، از نظر تدبير امور شبيه كودك است ، از چيز جزئى همانند يك كودك ناراحت مى شود و با امر مختصرى خوشحال و راضى مى گردد ، ظرفيت و حوصله خود را از دست مى دهد ، و گاه حركات او كودكانه مى شود .
با اين تفاوت كه مردم از كودك انتظارى ندارند و از او دارند ، بعلاوه در مورد كودكان اين اميدوارى هست كه با رشد و نمو جسم و روحشان همه اين حالات بر طرف مى گردد اما در مورد پيران فرتوت و كهنسال چنين اميدى وجود ندارد و با اين تفاوت كه يك كودك چيزى نداشته كه از دست بدهد اما اين پير كهنسال همه سرمايه هاى حياتى خود را از دست داده .
روى اين جهات حال پيران سالخورده در مقايسه با حال كودكان بسيار رقت بارتر و ناگوارتر است .
در بعضى از روايات ارذل العمر به سن يكصدسالگى به بالا تفسير شده است .
و اين ممكن است ناظر به نوع افراد باشد و گر نه كسانى هستند كه در سنين پائينتر از يكصدسالگى به اين مرحله مى رسند همانگونه كه اشخاصى يافت مى شوند
تفسير نمونه ج : 14 ص : 27
كه در سنين بالاتر از صد نيز كاملا هوشيار و آگاهند .
مخصوصا در علماء و دانشمندان بزرگ كه دائما به مباحث علمى اشتغال دارند كمتر ديده مى شود كه چنين وضعى دست دهد ، و در هر حال بايد در مورد اين بخش از عمر به خدا پناه بريم ، ضمنا ياد آورى اين سالها كافى است كه ما را از غرور و غفلت بيرون آورد كه در آغاز چه بوديم و اكنون چه هستيم و در آينده چه خواهيم شد ؟ !
تفسير نمونه ج : 14 ص : 28
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يجَدِلُ فى اللَّهِ بِغَيرِ عِلْم وَ لا هُدًى وَ لا كِتَب مُّنِير(8) ثَانىَ عِطفِهِ لِيُضِلَّ عَن سبِيلِ اللَّهِ لَهُ فى الدُّنْيَا خِزْىٌ وَ نُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ عَذَاب الحَْرِيقِ(9) ذَلِك بِمَا قَدَّمَت يَدَاك وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْس بِظلَّم لِّلْعَبِيدِ(10)
ترجمه :
8 - و گروهى از مردم در باره خدا بدون هيچ دانش و بدون هيچ هدايت و كتاب روشنى به مجادله برمى خيزند .
9 - آنها با تكبر و بى اعتنائى ( نسبت به سخنان الهى ) مى خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند ، براى آنها در دنيا رسوائى است ، و در قيامت عذاب سوزنده به آنها مى چشانيم .
10 - ( و به او مى گوئيم ) اين نتيجه چيزى است كه دستهايت از پيش براى تو فرستاده است ! و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمى كند .

تفسير : باز هم مجادله به باطل
در اين آيات نيز سخن از مجادله كنندگانى است كه پيرامون مبدأ و معاد به جدال بى پايه و بى اساس مى پردازند .
نخست مى گويد : گروهى از مردم كسانى هستند كه در باره خدا بدون هيچ علم و دانش و هدايت و كتاب روشنى به مجادله برمى خيزند ( و من الناس
تفسير نمونه ج : 14 ص : 29
من يجادل فى الله بغير علم و لا هدى و لا كتاب منير ) .
جمله و من الناس من يجادل فى الله بغير علم درست همان تعبيرى است كه در چند آيه قبل گذشت و تكرار آن نشان مى دهد كه جمله اول اشاره به گروهى است و جمله دوم اشاره به گروهى ديگر .
جمعى از مفسران فرق اين دو گروه را در اين دانسته اند كه آيه گذشته ناظر به حال پيروان گمراه و بيخبر است در حالى كه اين آيه ناظر به رهبران اين گروه گمراه مى باشد .
جمله ليضل عن سبيل الله نشان مى دهد كه برنامه اين گروه اضلال و گمراه ساختن ديگران است و قرينه روشنى بر اين تفاوت محسوب مى شود ، همانگونه كه جمله يتبع كل شيطان مريد در آيات گذشته كه سخن از پيروى شياطين مى گويد نيز اين معنى را روشنتر مى سازد .
در اينكه فرق ميان علم و هدى و كتاب منير چيست ؟ نيز مفسران بحثهائى دارند آنچه نزديكتر به نظر مى رسد اين است كه علم اشاره به استدلالات عقلى است و هدى به هدايت و راهنمائى رهبران الهى ، و كتاب منير اشاره به كتب آسمانى مى باشد .
به تعبير ساده تر همان دلائل سه گانه معروف كتاب و سنت و دليل عقل را بازگو مى كند ، و با توجه به اينكه اجماع نيز طبق تحقيقات دانشمندان به سنت باز مى گردد همه دلائل اربعه در اين عبارت جمع است .
بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند كه هدى اشاره به هدايتهاى معنوى است كه در پرتو خودسازى و تقوا و تهذيب نفس براى انسان حاصل مى گردد ( البته اين معنى با آنچه در بالا گفتيم قابل جمع است ) .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 30
در حقيقت بحث و جدال علمى در صورتى مى تواند ثمر بخش باشد كه متكى به يكى از اين دلائل گردد ، دليل عقل يا كتاب ، يا سنت .
سپس در يك عبارت كوتاه و پر معنى به يكى از علل انحراف و گمراهى اين رهبران ضلالت پرداخته مى گويد : آنها با تكبر و بى اعتنائى نسبت به سخنان الهى و دلائل روشن عقلى مى خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند ( ثانى عطفه ليضل عن سبيل الله ) .
ثانى از ماده ثنى به معنى پيچيدن است و عطف به معنى پهلو است ، و پيچيدن پهلو كنايه از بى اعتنائى و اعراض از چيزى است .
جمله ليضل ممكن است هدف اين اعراض و روى گردانى باشد ، يعنى آنها براى گمراه ساختن مردم آيات و هدايتهاى الهى را به هيچ مى گيرند ، و ممكن است نتيجه آن گردد ، يعنى محصول بى اعتنائى آنها اين است كه مردم را از راه حق باز مى دارند .
به هر حال ، سپس كيفر شديد آنها را در دنيا و آخرت به اين صورت تشريح مى كند : بهره آنها در اين دنيا رسوائى و بدبختى است ، و در قيامت عذاب سوزنده را به آنها مى چشانيم ( له فى الدنيا خزى و نذيقه يوم القيمة عذاب الحريق ) .
و به او مى گوئيم : اين نتيجه چيزى است كه دستهايت از پيش براى تو فرستاده است ( ذلك بما قدمت يداك ) .
و خداوند هرگز به بندگان ظلم و ستم نمى كند ( و ان الله ليس بظلام للعبيد ) .
نه كسى را بى جهت كيفر مى دهد ، و نه بر ميزان مجازات كسى بدون دليل
تفسير نمونه ج : 14 ص : 31
مى افزايد ، و برنامه او عدالت محض و محض عدالت است .
اين آيه از آياتى است كه هم مذهب جبريون را نفى مى كند و هم اصل عدالت را در مورد افعال خدا اثبات مى نمايد .
( براى توضيح بيشتر به جلد سوم تفسير نمونه صفحه 195 - ذيل آيه 182 آل عمران - مراجعه كنيد ) .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 32
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْف فَإِنْ أَصابَهُ خَيرٌ اطمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَب عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةَ ذَلِك هُوَ الخُْسرَانُ الْمُبِينُ(11) يَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَضرُّهُ وَ مَا لا يَنفَعُهُ ذَلِك هُوَ الضلَلُ الْبَعِيدُ(12) يَدْعُوا لَمَن ضرُّهُ أَقْرَب مِن نَّفْعِهِ لَبِئْس الْمَوْلى وَ لَبِئْس الْعَشِيرُ(13) إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّت تجْرِى مِن تحْتهَا الأَنْهَرُ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ(14)
ترجمه :
11 - بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى پرستند ( و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است ) همين كه دنيا به آنها رو كند و نفع و خيرى به آنان رسد حالت اطمينان پيدا مى كنند اما اگر مصيبتى به عنوان امتحان به آنها برسد دگرگون مى شوند و به كفر رو مى آورند ! و به اين ترتيب هم دنيا را از دست داده اند و هم آخرت را و اين خسران و زيان آشكارى است !
تفسير نمونه ج : 14 ص : 33
12 - او جز خدا كسى را مى خواند كه نه زيانى به او مى رساند ، و نه سودى ، اين گمراهى بسيار عميقى است !
13 - او كسى را مى خواند كه زيانش از نفعش نزديكتر است ، چه بد مولا و ياورى ، و چه بد مونس و معاشرى !
14 - خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند در باغهائى از بهشت وارد مى كند كه نهرها زير درختانش جارى است ( آرى ) خدا هر چه را اراده كند انجام مى دهد .

تفسير : آنها كه بر لب پرتگاه كفرند !
در آيات گذشته سخن از دو گروه در ميان بود گروه پيروان گمراه ، و رهبران گمراه كننده ، اما در آيات مورد بحث سخن از گروه سومى است كه همان افراد ضعيف الايمان هستند .
قرآن در توصيف اين گروه چنين مى گويد : بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى پرستند اما ايمان قلبى شان بسيار سطحى و ضعيف است ( و من الناس من يعبد الله على حرف ) .
تعبير به على حرف ممكن است اشاره به اين باشد كه ايمان آنها بيشتر بر زبانشان است ، و در قلبشان جز نور ضعيف بسيار كمرنگى از ايمان نتابيده است .
و ممكن است اشاره به اين باشد كه آنها در متن ايمان و اسلام قرار ندارند بلكه در كنار و لبه آنند ، زيرا يكى از معانى حرف لبه كوه و كناره اشياء است و مى دانيم كسانى كه در لبه چيزى قرار گرفته اند مستقر و پا بر جا نيستند ، و با تكان مختصرى از مسير خارج مى شوند ، چنين است حال افراد ضعيف الايمان كه با كوچكترين چيزى ايمانشان بر باد فنا مى رود .
سپس قرآن به تشريح تزلزل ايمان آنها پرداخته مى گويد : آنها چنانند كه اگر دنيا به آنها رو كند و نفع و خيرى به آنان برسد حالت اطمينان پيدا
تفسير نمونه ج : 14 ص : 34
مى كنند ! و آن را دليل بر حقانيت اسلام مى گيرند ، اما اگر به وسيله گرفتاريها و پريشانى و سلب نعمت مورد آزمايش قرار گيرند دگرگون مى شوند و به كفر رو مى آورند ! ( فان اصابه خير اطمان به و ان اصابته فتنة انقلب على وجهه ) .
گوئى آنها دين و ايمان را به عنوان يك وسيله نيل به ماديات پذيرفته اند كه اگر اين هدف تامين شد دين را حق مى دانند و گر نه بى اساس ! ابن عباس و جمعى ديگر از مفسران پيشين در شان نزول اين آيه چنين نقل كرده اند كه گاهى گروهى از باديه نشينان خدمت پيامبر مى آمدند ، اگر حال جسمانى آنها خوب مى شد ، اسب آنها بچه خوبى مى آورد ، زن آنها پسر مى زائيد و اموال و چهار پايان آنان فزونى مى گرفت خشنود مى شدند و به اسلام و پيامبر (صلى الله عليهوآلهوسلّم) عقيده پيدا مى كردند ! ، اما اگر بيمار مى شدند ، همسرشان دختر مى آورد و اموالشان رو به نقصان مى گذاشت وسوسه هاى شيطانى قلبشان را فرا مى گرفت و به آنها مى گفت تمام اين بدبختيها بخاطر اين آئينى است كه پذيرفته اى و آنها هم روى گردان مى شدند ! .
قابل توجه اينكه قرآن در مورد روى آوردن دنيا به اين اشخاص تعبير به خير مى كند ، و در مورد پشت كردن دنيا تعبير به فتنه ( وسيله آزمايش ) نه شر اشاره به اينكه اين حوادث ناگوار شر و بدى نيست ، بلكه وسيله اى است براى آزمايش .
و در پايان آيه اضافه مى كند و به اين ترتيب آنها هم دنيا را از دست داده اند و هم آخرت را ( خسر الدنيا و الاخرة ) .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 35
و اين روشنترين خسران و زيان است كه انسان هم دينش بر باد رود و هم دنيايش ( ذلك هو الخسران المبين ) .
در حقيقت اين گونه افراد دين را تنها از دريچه منافع مادى خود مى نگريستند و معيار و محك حقانيت آنرا روى آوردن دنيا مى پنداشتند ، اين گروه كه در عصر و زمان ما نيز تعدادشان كم نيست ، و در هر جامعه اى وجود دارند ، ايمانى آلوده به شرك و بت پرستى دارند منتها بت آنها همسر و فرزند و مال و ثروت و گاو و گوسفند آنها است و بديهى است كه چنين ايمان و اعتقادى سستتر از تار عنكبوت است ! البته بعضى از مفسران اين آيه را اشاره به منافقان دانسته اند ، اگر منظور منافقى باشد كه به هيچ وجه ايمان در دل او نيست اين بر خلاف ظاهر آيه است ، زيرا جمله يعبد الله و همچنين اطمان به و جمله انقلب على وجهه نشان مى دهد قبلا ايمان ضعيفى داشته است و اگر منظور منافقانى است كه بهره بسيار كمى از ايمان دارند با آنچه گفتيم منافاتى ندارد و قابل قبول است .
آيه بعد به عقيده شرك آلود اين گروه مخصوصا بعد از انحراف از توحيد و ايمان به خدا اشاره كرده مى گويد : او جز خدا كسى را مى خواند كه نه زيانى مى تواند به او برساند و نه سودى ( يدعوا من دون الله ما لا يضره و لا ينفعه ) اگر به راستى او خواهان منافع مادى و گريزان از زيان است ، و به همين دليل معيار حقانيت دين را اقبال و ادبار دنيا مى گيرد ، پس چرا به سراغ بتهائى مى رود كه نه اميدى به نفعشان است ، نه ترسى از زيانشان ، موجوداتى بى خاصيت و فاقد هر گونه اثر در سرنوشت انسانها ؟ ! آرى اين گمراهى بسيار عميقى است ( ذلك هو الضلال البعيد ) .
فاصله آن از خط صراط مستقيم آنچنان زياد است كه اميد بازگشتشان به سوى حق بسيار كم است .

تفسير نمونه ج : 14 ص : 36
باز مطلب را از اين فراتر برده مى گويد : او كسى را مى خواند كه زيانش از نفعش نزديكتر است ! ( يدعوا لمن ضره اقرب من نفعه ) .
چرا كه اين معبودهاى ساختگى در دنيا فكر آنها را به انحطاط و پستى و خرافات سوق مى دهند ، و در آخرت آتش سوزان را براى آنها به ارمغان مى آورند بلكه آنگونه كه در آيه 98 سوره انبياء خوانديم اين بتها خود آتشگيره ها و هيزم جهنمند ! ( انكم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم ) .
و در پايان آيه اضافه مى كند چه بد مولا و ياورى هستند اين بتها ، و چه بد مونس و معاشرى ( لبئس المولى و لبئس العشير ) .
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه در آيه قبل هر گونه سود و زيان بتها را نفى مى كند اما در اين آيه مى گويد زيانش از نفعش نزديكتر است آيا اين دو با يكديگر سازگار است ؟ در پاسخ بايد گفت : اين در گفتگوها معمول است كه گاه در يك مرحله موجودى را بى خاصيت مى شمرند ، پس از آن ترقى كرده آن را منشا زيان مى دانند درست مثل اينكه مى گوئيم با فلان شخص معاشرت نكن كه نه به درد دين تو مى خورد نه به درد دنيا ، و بعد ترقى مى كنيم و مى گوئيم بلكه مايه بدبختى و رسوائى تو است ، بعلاوه زيانى كه نفى شده زيان به دشمنان آنهاست زيرا آنها قادر نيستند ضررى به مخالفان بزنند ، اما زيانى كه اثبات شده يك زيان قهرى است كه دامان عابدان آنها را مى گيرد .
ضمنا صيغه افعل تفضيل ( كلمه اقرب ) چنانكه در جاى ديگر هم گفته ايم الزاما به معنى وجود صفتى در طرفين مورد مقايسه نيست و اى بسا طرف ضعيفتر اصلا فاقد آن باشد ، مثلا مى گوئيم : يك ساعت صبر و شكيبائى در برابر گناه بهتر از آتش دوزخ است ( هرگز مفهوم اين سخن آن نيست كه آتش دوزخ خوب است